روزنامه ایران
1396/11/15
دیگر صفحهها
گفتوگو با دکترفرهاد درویشی / برخی ساختارها نیازمند اصلاح هستنددر آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، ایران با چالشهایی از جمله در حوزههای سیاسی و اقتصادی روبهروست. چالشهایی همچون چگونگی شفافسازی بودجه، وجود رانت و فساد اقتصادی و... که برخی چارهشان را در اصلاح ساختار جست و جو میکنند و دیگرانی در بهبود عملکرد کارگزاران. اختلاف دولت و مجلس بر سر کلیات لایحه بودجه 97 و مخالفت ابتدایی نمایندگان مجلس دهم با کلیات که در تاریخ مناسبات مجلس و دولت در سالهای پس از انقلاب سابقه نداشته است، بهانهای شد تا با فرهاد درویشی از اساتید علوم سیاسی دانشگاه بینالمللی امامخمینی درباره ماهیت حقوقی و ساختاری این مسأله و نیز ارزیابی او از ضرورتهای مبتنی بر اصلاح برخی ساختارهای حقوقی- سیاسی پساز گذشت 4 دهه از انقلاب بپردازیم.
حتماً در جریان مسائلی که در جریان رأی مجلس به کلیات لایحه بودجه سال 97 پیش آمد قرار دارید. واقعیت آن است که از یک سو دولت براساس قانون اساسی خود را مأمور و موظف به تنظیم لایحه بودجه و برنامههای توسعه میداند و از سوی دیگر مجلس بر اساس وظایف قانونی تعریف شده مجاز به دخل و تصرف در بودجه است. فارغ از بحثهای سیاسی و جناحی که ممکن است در این میان مطرح باشد؛ آیا به نظر شما مشکلاتی که در تداخل میان این دو اختیار و وظیفه به وجود میآید، نتیجه یک مسأله و مشکل ساختاری و حقوقی است؟
بر اساس اصل 52 قانون اساسی بودجه سالانه کشور توسط قوه مجریه تهیه و به مجلس تقدیم میشود و مجلس نیز طبق قانون این آزادی عمل را دارد که تغییراتی در آن اعمال کند. اما در خود اصل 52 تأکید شده است که تغییرات در قانون بودجه باید تابع مقرراتی باشد که در قانون مقرر شده است. بنابر این اگر مشکل ساختاری و حقوقی وجود داشته باشد در قوانین موضوعه است نه در قانوناساسی. زیرا قوانین اساسی کشورها به کلیات میپردازند و این قوانین موضوعه هستند که باید اصول قانون اساسی و چگونگی اجرایی و عملیاتی کردن آن را توضیح دهند. به نظر میرسد که ما در قوانین موضوعهمان یک مقدار مشکلات ساختار حقوقی داریم.
به طور مشخص در مورد قانون بودجه آنچه ما از اصل 52 متوجه میشویم این است که بودجه سالانه کشور فقط میتواند به صورت لایحه تقدیم شود و نه طرح. این بر اساس تجربیاتی است که از قوانین کشورهای دیگر گرفته شده است. زیرا این قوه مجریه است که بر منابع و مسائل کشور اشراف کامل دارد و باید بر اساس این دانستهها لایحه بودجه را تدوین کند.
از طرف دیگر علت اینکه در قانون نگذاشتهاند بودجه به صورت طرح توسط نمایندگان مجلس تدوین شود، این است که میدانستند محل دعوای نمایندگان از استانها و شهرستانهای مختلف میشود و نوعی چند پارچگی را در بودجه ایجاد خواهد کرد. بنابراین آنچه مسلم است، این است که چون دولت هم با مسائل و مشکلات بیشتر سرو کار دارد و هم از کارشناسان و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی برخوردار است که بهتر میتوانند برنامهریزی کنند و طرحریزی بودجه داشته باشند، این کار در اختیار دولت است. اما این هم یک واقعیت است که دولت باید از طرف مجلس که متشکل از نمایندگان دولت است، تحت نظارت قرار گیرد. بر اساس قانون اساسی هم مجلس شورای اسلامی نظارتهای مختلف سیاسی و مالی بر قوه مجریه میتواند داشته باشد. بررسی بودجه در مجلس نیز یکی از مصادیق نظارت مالی مجلس است.
اما مسألهای که گاه در خلال انجام این وظیفه نظارتی روی میدهد، این است که گاه بخشی از بودجه مصوب مطابق با برنامههای راهبردی دولت نیست یا حتی ممکن است بودجه تدوین شده در مرحله تصویب قلب ماهیت شود. آیا نمایندگان میتوانند هرگونه تغییر و تحولی را در بودجه ایجاد کنند؟
این یکی از محلهای اختلاف است و ظاهراً در سالیان گذشته نیز مطرح بوده است. تفسیری که شورای نگهبان از اصل 52 قانون اساسی داشته، این بوده است که دخل و تصرف مجلس در بودجه در حدی باشد که ساختار و شاکله کلی لایحه آسیب نبیند. عملاً هم آنچه در کمیسیون تلفیق بودجه در مجلس رخ میدهد، این است که هم نقطه نظر نمایندگان مراعات شود و هم کلیت لایحه بودجه حفظ شود. البته در قانون پیشبینی شده است که در موارد اختلاف نظر دولت بتواند بودجه یک دوازدهم یا سه دوازدهم ارائه کند تا از بحران بودجهای پیش آمده بر اثر اختلاف عبور کند و با رایزنیهایی که انجام میشود اختلافات کمتر شود. اما به طور کلی فکر میکنم باید به صورت اساسی در قانون موضوعهای که در مورد چگونگی تصویب لایحه بودجه وجود دارد تغییر و تحولاتی صورت بگیرد تا شاهد مسائل کمتری در این مسیر باشیم.
جزء لایحه بودجه بحث دیگری که در ادوار مختلف مطرح بوده است، تعداد زیاد طرحهایی است که در مجالس به تصویب رسیده است؛ طرحهایی که با تبدیل شدن به قانون ضمانت اجرا و تأمین هزینههایشان برعهده دولت است. در حالی که قوه مجریه عهدهدار کارهای اجرایی است و این حق را دارد که بر اساس برنامهریزیهای خود لایحه بدهد. به نظر شما چنین دوگانگیهایی چه تبعاتی به لحاظ کارشناسی برای کشور و مردم خواهد داشت؟
آنچه ما به عنوان معلم حقوق اساسی به دانشجویان میگوییم، این است که درست است که هم دولت میتواند لایحه بدهد و هم نمایندگان میتوانند طرح ارائه کنند و البته در برخی موارد نیز شورای عالی استانها میتواند در تدوین قوانین و مقررات حضور داشته باشد اما تجربه حکومتداری در کشورهای مختلف نشان داده است که شانس رأی آوردن لوایح و تبدیل شدنشان به قانون خیلی بیشتر از طرحها است. علت هم خیلی روشن است؛ زیرا لوایح از یک پشتوانه کار کارشناسی قوی برخوردار است. البته نمایندگان نیز مستظهر به مرکز پژوهشهای مجلس هستند. اما این مرکز را از نظر کمیت نیروی انسانی و اسناد و مدارکی که در اختیار دارد نمیتوان با مراکز کارشناسی متعددی که در اختیار دولت است، مقایسه کرد. بنابراین طرحها کمتر شانس تبدیل شدن به قانون دارند. از طرف دیگر خود قانونگذار پیشبینی کرده است که اگر نمایندگان مجلس میخواهند طرحی را به قانون تبدیل کنند باید منابع تأمین مالی آن را نیز پیشبینی کرده باشند. به همین خاطر است که در بسیاری موارد شورای نگهبان طرحها را تصویب نمیکند زیرا میگوید منابع تأمینش مشخص نیست. بنابراین به طور کلی تصور من این است که ما چندان دچار دوگانگی و قرار گرفتن دولت در برابر قوانین اجرایی که منابع مالی تحمیلی ایجاد کنند، نیستیم. زیرا نمایندگان خود باید این مسئولیت را انجام دهند و طرحهایی ارائه کنند که در راستای منافع ملی باشد.
اما ممکن است طرحها با وجود انطباق با منافع ملی، همخوانی با راهبردهای اجرایی دولت نداشته باشند؟
ما یکسری اسناد بالادستی داریم که آنچه در مجلس تصویب میشود باید با آن اسناد انطباق داشته باشد. قانون اساسی، سیاستهای کلی ابلاغ شده از سوی رهبری نظام، برنامههای توسعه 5ساله و 20 ساله و نیز بودجه سالیانه از جمله این اسناد بالادستی هستند. چه لایحه و چه طرح باید با این اسناد بالادستی همخوانی داشته باشد. من فکر میکنم که اگر الان گاهی احساس میکنیم که دچار این تعارض هستیم به دلیل نوع چیدمان نمایندگان مجلس است. اگر این اطمینان نهادینه شود که کسانی که به مجلس راه پیدا میکنند از طریق یک نظام انتخاباتی عادلانه و آزاد در مجلس حضور دارند، در آن صورت تصورمان این است که شایستگان به مجلس راه یافتهاند و قاعدتاً هیچگاه حاضر نیستند منافع ملی را در برابر منافع گروهی، قومی، استانی و محلی قربانی کنند. در واقع یکی از شعارهایی که در قانون اساسی نیز تجلی دارد، این است که درست است نمایندگان از یک حوزه انتخاب میشوند و به مجلس میآیند و توسط نمایندگان دیگر نیز اعتبارنامهشان تصویب میشود اما آنها در مجلس به نماینده کل ملت تبدیل میشوند و انتظار این است که نگرششان یک نگرش ملی باشد و نه قومی یا استانی.
در واقع ما نیازمند آن هستیم که هم در حوزه نگرشها تغییراتی صورت بگیرد و هم از نظر ساختارهای حقوقی پیشبینیهایی شود که راه بر بروز این دوگانگیها بسته شود.
تغییر نگرش کارگزاران چه در مجلس و چه در دولت یک نگرش ایدهآل است. اما اگر بخواهیم صرفاً نگاه ساختاری داشته باشیم در شرایطی که نظام ما یک نظام تلفیقی از نظامهای ریاستی و پارلمانی است، آیا این ساختار توانسته در حل مشکلات و برنامهریزیهای آیندهنگرانه موفق باشد؟ یا اینکه فکر میکنید نیازمند اصلاح است؟
به هر حال ساختارها ناشی از تحولات عینی و ذهنی و تحولات سیاسی و اجتماعی هر جامعهای هستند. الان ساختاری که ما تحت عنوان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران داریم در مبنا ناشی از انقلاب اسلامی سال 57 است. پس از گذشت 10 سال این نیاز احساس شد که باید اصلاحاتی در آن قانون صورت بگیرد که به رفراندوم قانون اساسی در سال 1368 منجر شد. الان که حدود 25 سال از سال 68 گذشته چه بسا به اشکالات دیگری در عمل اشراف پیدا کرده باشیم که نشان دهد نیاز است آن ساختار را تغییر بدهیم. اما واقعیت این است که ساختارها نسبی هستند. ما نمیتوانیم بگوییم که این ساختار ریاستی – پارلمانی که داریم صد درصد خوب است یا صددرصد بد. مهم این است که بدانیم کل جامعه و نهادها تا چه حد به الزامات ساختارهای پیشبینی شده تن میدهند.
اگر پرسش شما این باشد که آیا این ساختارها توانستهاند مشکلات را حل کنند، قطعاً پاسخ من منفی است. آیا نیاز به اصلاح است؟ قطعاً بله نیاز به اصلاح وجود دارد. اما اگر بپرسیم که آیا مشکلات موجود فقط و فقط ناشی از ساختارها است، این را من قبول ندارم. بله بخشی از مشکلات ما ناشی از ساختارهای معلول یا ساختارهایی که کارهای موازی انجام میدهند یا ساختارهای غیرپاسخگو است. اما این طور نیست که فکر کنیم اگر ساختار نظام ما یک ساختار کاملاً ریاستی شود یا برعکس کاملاً پارلمانی باشد، مشکلات ما کاملاً برطرف میشود. این طور نیست که فکر کنید فلان کشور الان توسعه یافتهترین کشور است و بالاترین راندمان اقتصادی را دارد پس باید از ساختارهای آنها تقلید کنیم. هر ساختاری مولود جامعهای است که در آن اعمال میشود.
مشکلات مبتلا به جامعه ما هم ممکن است ساختاری باشند اما ناشی از ساختارهای حقوقی و سیاسی نیستند. بلکه ممکن است ناشی از ساختارهای فرهنگی ما باشند. چنان که متأسفانه در ساختار فرهنگی جامعه ما نگاه آیندهنگرانه وجود ندارد و نگاه ما متوجه امور جاری و یومیه است. همچنین ممکن است برخی مسائل بستگی به این داشته باشد که آیا جایگاه ما در نظام بینالملل مشخص است یا خیر؟ ما در 10 سال نخست انقلاب میتوانستیم این را بپذیریم که در جامعه ما انقلاب شده و این از طرف نظام بینالملل تعرض تلقی میشود و جنگها پس از هر انقلاب و حضور یک عنصر معترض شاید طبیعی تلقی شود. زیرا نه یک انقلاب جوان میتواند ساختار نظام بینالملل را بپذیرد و نه نظام بینالملل یک نظام انقلابی را. اما اکنون که نزدیک به 40 سال از انقلاب میگذرد اینکه هنوز موقعیت و جایگاه ما در ساختار بینالملل مشخص نیست و بسیاری از مشکلات ما از جانب نظام بینالملل تحمیل میشود، جای انتقاد دارد.
بنابراین ما نیازمند اصلاح هستیم. اما این اصلاح فقط و فقط با اصلاح ساختارهای حقوقی منجر به حل مشکلات نمیشود بلکه باید با اصلاح ساختار فرهنگی، نوع نگرش و جایگاهمان در نظام بینالملل و مواردی دیگر همراه باشد.
با توجه به آنچه اشاره کردید از نظر شما شرایط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایران کدام نوع از نظامهای سیاسی رایج در جهان را میطلبد؟
به نظر من تا زمانی که شاهد فعالیتهای حزبی به معنای واقعی کلمه نباشیم، انتخابات حزبی نداشته باشیم و برخی سویههای نظارتی موانعی در مسیر برگزاری انتخابات ایدهآل ایجاد کند؛ بهترین گزینه برای جامعه ما یک نظام ریاستی است و نه پارلمانی. به هر حال در نظام ریاستی ما با مردمسالاری بیشتری سر و کار داریم. البته مشخص است که آنچه در نظام ما در اختیار رئیس جمهوری قرار دارد، همه اختیارات ممکن نیست و بخشی از اختیارات در نهادهای دیگر تعریف شده است. اما اگر نظام ریاستی شکل میگرفت که رئیس جمهوری اختیارات بیشتری داشت و ما به ازای اختیاراتش ملزم به پاسخگویی بیشتری میشد، میتوانست با شرایط جامعه ما سنخیت بیشتری داشته باشد. البته ممکن است در سالهای آینده با توسعه فعالیتهای حزبی و دیگر موارد مؤثر بتوان گفت که نظام پارلمانی مناسبتر است.
در آستانه 40 سالگی انقلاب اسلامی هستیم. با توجه به تجربیات گذشته فکر میکنید چه بخشهایی از ساختارهای موجود برای کارآمدی بیشتر نیازمند تجدید نظر یا اصلاح هستند.
در شرایط فعلی چالشها و مشکلات متعددی در جامعه وجود دارد که هم به ساختارهای نظام بازمیگردد و هم به کارگزاران. در مورد اشکالات ساختاری باید متوجه باشیم که مشکلات تنها ناشی از ساختارهای حقوقی و سیاسی نیستند. بلکه ساختارهای فرهنگی و اقتصادی نیز باید مورد تدقیق اندیشمندان و کارشناسان قرار گیرد.
در مورد کارگزاران نیز مهمتر از مشخصات فردی، بحث سیاستها و عملکردها باید مورد توجه قرار گیرد و باید نظام قدرتمند و مستمر ارزیابی وجود داشته باشد که عملکرد کارگزاران را مورد ارزیابی و نقد قرار دهد تا مردم بتوانند با چشمان بازتری نسبت به انتخاب افراد اقدام کنند. در این زمینه یکی از نهادهای مؤثر، نهاد رسانههای گروهی و جمعی هستند. زیرا از یک طرف میتوانند عملکردها را دیدهبانی کنند و از طرف دیگر آگاهیبخشی انجام دهند. تا در نهایت محصول انتخاب شایستگان باشد و در کنار برخی اصلاحهای ساختاری مورد نیاز به حل مسائل و مشکلات جامعه بپردازد.
نیمنگاه
در اصل 52 تأکید شده است که تغییرات در قانون بودجه باید تابع مقرراتی باشد که در قانون مقرر شده است
بودجه سالانه کشور فقط میتواند به صورت لایحه تقدیم شود و نه طرح. زیرا این قوه مجریه است که بر منابع و مسائل کشور اشراف کامل دارد
تفسیر شورای نگهبان از اصل 52 قانون اساسی این است که دخل و تصرف مجلس در بودجه در حدی باشد که ساختار و شاکله کلی لایحه آسیب نبیند
تجربه حکومتداری در کشورهای مختلف نشان داده است که شانس رأی آوردن لوایح
و تبدیل شدنشان به قانون خیلی بیشتر از طرحها است
در مورد اشکالات ساختاری باید متوجه باشیم که مشکلات تنها ناشی از ساختارهای حقوقی و سیاسی نیستند. بلکه ساختارهای فرهنگی و اقتصادی نیز باید مورد تدقیق اندیشمندان و کارشناسان قرار گیرد
روایتی از زندگی زوج جوان دارای معلولیت / پیوند عشق و شکیبایی
سهیلا نوری
از آن ازدواج هایی بود که هر کسی در موردش یک جور اظهارنظر می کرد،
تکراری ترین نظریه این بود که این زندگی به چند ماه نرسیده از هم می پاشد، حالا اما 36 ماه از عروسی متفاوت شان گذشته است و هنوز حامد و مریم برای بهتر شدن زندگی شان تلاش می کنند. همزمان با برگزاری مراسم ازدواج حامد رضایی و مریم میرابراهیمی، گفت و گو با این زوج جوان که معلولیت را محدودیتی برای خوشبختی ندانستند با تیتر «پرتو عشق در جاده روشن زندگی » در همین صفحه منتشر شد و حالا همزمان با سومین سالگرد زندگی مشترک آنها بار دیگر سراغ این زوج رفتیم تا مرور زندگی مشترکشان، تلنگری باشد برای زوج های جوانی که از کاه، کوه می سازند و برای حل مشکلات زندگی مشترک به جای ایستادن و پیدا کردن راه حل به دنبال کوتاه ترین راه می روند و فرار را بر قرار ترجیح می دهند.
بعد از اینکه به دلیل سقوط از ارتفاع برای همیشه ویلچر نشین شد نمیخواست تسلیم قصه تلخی شود که در تقدیرش نوشته شده بود. ازکردستان به تهران آمد و علاوه بر اینکه در کهریزک مشغول به کار شد، به عضویت تیم ملی قایقرانی در آمد و هر چه توان داشت به کار گرفت تا به تقدیر ثابت کند اگر پدر و مادر، خواهر، برادر و ردپاهایش را از او گرفت، امیدش را از دست نمیدهد و در سایه امیدواری به خواستههای قلبش نزدیک و نزدیکتر میشود. رفتار و کردارش به قدری درست بود که مریم را شیفته خودش کرد و در کمال ناباوری، پس از مخالفتهای بسیار پیوندشان را جشن گرفتند.طبیعی است که چالشهای پیش روی این زوج بسیار بیشتر از افت و خیزهایی باشد که دیگر زوجهای جوان تجربه میکنند، اما همین که سه سال را پشت سر گذاشتهاند و چشم انتظار سالهای بعد زندگیشان هستند یعنی نسبت به بسیاری از زوجها بهتر عمل کردهاند و بدون شک حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
بهترین هدیه زندگی حامد
«درست است که وقتی من و مریم قصد ازدواج داشتیم، بعضی از نهادها به ما قول داده بودند کمکمان کنند تا سختیهای زندگی را راحتتر پشت سر بگذاریم، اما واقعیت این است که هیچ کدام از آن نهادها بعد از ازدواج حتی سراغمان را نگرفتند و کار به جایی رسید که ما یقین پیدا کردیم جز خودمان کسی هوای ما را نخواهد داشت.»
حامد با اشاره به این واقعیت ادامه داد: این را وقتی مطمئنتر شدیم که 25 روز از عروسی گذشته بود و من که به دلیل نشستنهای طولانی مدت دچار آسیب دیدگی شدید مهرههای کمر شده بودم، باید تحت عمل جراحی قرار میگرفتم؛ زودهنگامترین چالش زندگی مشترکمان اتفاق افتاد و بعد از انجام عمل جراحی 3 ماه تمام خانه نشین شدم و مریم به تنهایی هزینهها و مسئولیتهای زندگی را بر عهده گرفت، دریغ از اینکه یک نفر از همان کسانی که میگفتند هوای شما را خواهیم داشت حالی از ما بپرسند. البته چندان بد هم نشد، همین رفتارها باعث شد ما به خودمان اعتماد بیشتری پیدا کنیم و البته من از همان روزهای اول یقین پیدا کردم که باید خداوند را به خاطر بهترین هدیهای که در زندگیام به من ارزانی کرده، شکر کنم. من و مریم به واسطه عشق و اعتمادی که نسبت به هم داشتیم، در این سه سال، زندگیمان را به جلو سوق دادهایم. با وامهایی که گرفتیم توانستیم از منطقه کهریزک نقل مکان کنیم تا مریم هر روز ساعت های طولانی را در مسیر محل کارش و خانه سپری نکند، توانستیم خودروی مناسبی بخریم که من هم با وجود شرایط خاصی که دارم بتوانم رانندگی کنم و خدا را شکر میکنم که در طول این مدت با وجود همه بدهیها و مشکلاتی که در زندگیمان وجود دارد بخوبی توانستیم از پس ناملایمتیها بربیاییم.
چشم انتظار اتفاقهای خوب
حامد که مدتی بعد از عمل جراحی توانست در حوزهای دیگر مشغول به کار شود گفت: بعد از اینکه گفتوگو با من و مریم در روزنامه ایران چاپ شد، به واسطه یک دوست به شرکتی که در زمینه کفش فعالیت داشت، معرفی شدم و تا همین چند وقت پیش آنجا مشغول کار بودم، اما چند ماه پیش به دلیل آسیبهای جسمی مجبور شدم این شرکت را ترک کنم. ابایی ندارم که بگویم در این مدت دستفروشی کردهام یا از طریق کانالهای تلگرام و اینستاگرام کفشها را فروختهام تا زندگی من و مریم هر روز رونق بیشتری بگیرد.
مریم میتوانست مانند هر زن دیگری با مردی ازدواج کند که از لحاظ جسمی سالم باشد، اما او قبول کرد با من زندگی کند و هر چند که بتوانم از پس کارهای شخصیام بر بیایم بازهم کارهایی هستند که بدون همراهی مریم از عهده آنها بر نمیآیم. در تمام این سه سال نه تنها گلایهای نکرده و از خستگی و ناامیدی حرفی نزده که بسیار حمایتم کرده و با صبر و تلاشی که از او سراغ دارم بیصبرانه منتظر اتفاقهای خوبی هستم که در انتظار من و مریم است.
تغییر باورها
بیشتر از یک سال تلاش کرد تا خانوادهاش راضی شوند حامد را به دامادی قبول کنند؛ درس خوانده و در بیمارستان مشغول کار بود، برای همین خانوادهاش گمان میکردند به دنبال یک تصمیم عجولانه، حامد را انتخاب کرده است و همه سعیشان بر این بود که او را از این انتخاب منصرف کنند، اما مریم که از سرآگاهی حامد را انتخاب کرده بود، تمام تلاش خودش را به کار گرفت تاآنها را متقاعد کند و در نهایت هم بخت با مریم یار بود.
حالا که سومین سالگرد ازدواجشان رسیده است و خانواده مریم، حامد را بخوبی پذیرفتهاند، در حالی که آرامش و رضایت در صدایش بخوبی احساس میشد گفت: مهمترین دلیلی که باعث شد من از میان خواستگارهایم، حامد را بهترین فرد به عنوان همسر آیندهام بدانم این بود که او شخصیت سالمی داشت، نه از این جهت که اهل دود و دم
و از این جور حرفها نبود، بلکه ثبات شخصیتی که در حامد دیدم مرا بشدت جذب خوش کرد، حامد اهل آزار رساندن به کسی نیست و با وجود اینکه بازی روزگار بارها و بارها او را غافلگیر کرده است، اما امیدش را از دست نداده و برای ساختن زندگی بهتر تلاش کرده است.مریم معتقد است، انسانها با شخصیتشان نشان داده میشوند نه با جسم شان. یک فرد که به هر دلیل دچار معلولیت است، در خصوص شرایط جسمانیاش که از قضا در ظاهر هم دیده میشود، هیچ اختیاری نداشته و ندارد، اما بیشک زندگی کردن با چنین فردی بسیار سادهتر از زندگی با فردی است که ذهنی معلول دارد، ثبات شخصیتی ندارد و روح و روانش بیمار است هر چند که این نقصان در ظاهر مشخص نباشد. به قول خودش هیچ وقت درک نکرده چرا بعضی از آدمها راه رفتن کنار فردی را که روی ویچلر نشسته خجالت آور میدانند، کما اینکه در این صورت باید از راه رفتن کنار یک فرد مبتلا به بیماری قلبی هم خجالت زده شوند. برای همین هم میگوید: یک سال زمان برد تا باورهایم را به پدرم بقبولانم و به ازدواج من و حامد رضایت بدهد، اما حالا پدرم حامد را مثل پسرش دوست دارد و همه فامیل هم او را یک شخصیت دوست داشتنی میدانند.
حلقه گمشده زندگیهای امروز
« این طبیعی است که آن شوروهیجان روزها و ماههای اول ازدواج، به مرور زمان فروکش کرده، اما واقعیت این است که حالا بعد از سه سال آن هیجان به صمیمیت تبدیل شده است ،چراکه در تمام این مدت با وجود وضعیتی که حامد داشت، برای زندگیمان بسیار تلاش کرده و هر کاری از دستش برآمده انجام داده تا خوشحالم کند. » مریم با بیان این موضوع، به اساسیترین چالش زندگی خود و همسرش اشاره کرد و گفت: بزرگترین مشکل من و حامد این است که شهرمان مناسبسازی نشده و برای حامد و تمام کسانی که وضعیتی شبیه به او دارند، استفاده از بیشتر امکانات رفاهی و تفریحی غیر ممکن است، با این حال خوشبختانه تا به این لحظه ناامید نشدهایم و سعی کردهایم زندگی را از تکرار و خمودگی دور کنیم. شاید به همین خاطر است که در میان جمعهای دوستانه یا خانوادگی، بارها و بارها از من و حامد بهعنوان زوجی صحبت میشود که بیشتر از بقیه به تفریح و مسافرت اهمیت میدهیم. البته معمولاً به همین دلیل من و حامد تفریحهای مشترک نداریم، اما سعی میکنیم برای این نقطه ضعفی که در سطح شهر وجود دارد، جایگزین پیدا کنیم. ما یک قلک داریم که هر ماه هر دو نفرمان موظف هستیم داخل آن پول بریزیم و معمولاً هر سه یا چهارماه یک بار با پولی که در قلک پسانداز کردیم به سفر میرویم، بریز و بپاشهای آنچنانی هم نداریم، اما به هر دو نفر ما خوش میگذرد و با انرژی از سفر بر میگردیم. از آنجا که در چنین انتخابهایی برای ازدواج ترحم هیچ جایی ندارد من همسرم و شرایطش را به طور کامل پذیرفتهام به همین خاطر است که گامهای نداشتهاش به چشمم نمیآید، بلکه درک بالا و شخصیت سالم او توجهام را جلب میکند، اما متأسفانه در زندگیهای امروزی این موضوع مهم فراموش شده است و زوجهای جوان به جای امید به زندگی و تلاش برای پیدا کردن راه حل، فرار از مشکلات را ترجیح میدهند. در صورتی که من یقین دارم اگر به نقطهای برسیم که زندگی را در ظواهر نبینیم و برای پیدا کردن راه حل تلاش کنیم، زندگی خوبی که هر کدام از ما جوانها انتظارش را داریم ساخته میشود.
نیم نگاه
انسانها با شخصیتشان نشان داده میشوند نه با جسم شان. یک فرد که به هر دلیل دچار معلولیت است، در خصوص شرایط جسمانیاش که از قضا در ظاهر هم دیده میشود، هیچ اختیاری نداشته و ندارد، اما بیشک زندگی کردن با چنین فردی بسیار سادهتر از زندگی با فردی است که ذهنی معلول دارد، ثبات شخصیتی ندارد و روح و روانش بیمار است هر چند که این نقصان در ظاهر مشخص نباشد.
سایر اخبار این روزنامه
جلب نظر <کیروش> سخت است
از <شفر> دلخور نیستم
دانشآموزان بازداشتی ناآرامیها به کلاس درس برگشتند
گشایش 12میلیارد دلار خط اعتباری خارجی
سکانس اول؛ اشتیاق
جهانگیری: خاتمی سرمایهای است که با تدبیر رهبری در اختیار نظام قرار میگیرد
ثبت در شناسنامه ایران
گزارش رحیمی درباره بازدید نمایندگان از زندان اوین
معترضان به حجاب ملزم به رعایت قانون هستند
تسویه بانکی تراکنش کارتخوانها حداکثر در 24 ساعت
دیگر صفحهها
برجام، گسلساز اروپا و امریکا
تیراندازی یک ایتالیایی به 6 مهاجر سیاهپوست
سیدمحمد خاتمی سرمایهای است که با تدبیر رهبری در اختیار نظام قرار میگیرد